|
|
نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393
بازدید : 440
نویسنده : حسین
|
|
باز باران
اما این بار بی ترانه ....
بازباران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد برمنه تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم ...
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست ....
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن عاشق که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست ...
نمی فهمم ....
نمی دانم ...
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق معنای تنهانیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای تنهایی ما زیباست ...
نمی فهمم ....
نمیدانم...کجای این ترانه زیباست...
:: برچسبها:
باز باران ,
|
|
|